کبوتر جلد حرم

عاشقانه های یک زائر

کبوتر جلد حرم

عاشقانه های یک زائر

نماز عید

نماز عید امسال هم بی تو ، واجب نبود...

و من خواب ماندم!!

تا آمدنت ...

باز هم تاخیر بخورد!

لحظه ناب استجابت دعا

و حالا لحظه ناب استجابت دعاست 

حالا که چند دقیقه مانده تا اذان صبح سحرگاه بیست و یکم !

خدایا !

فرج موعودت را نزدیک بگردان که دیگر دلم دارد می پوسد از این همه ... 


شب قدر

آن همه صدایم کردی و من نشنیدم 

و یا خودم را به نشنیدن زدم 

تو که مثل من نیستی ! 

و اینبار من... 

هزار بار صدایت می زنم ! 

غصه های دلم ریز و درشت است... 

حضرت پروردگار !

گلایه

حضرت پروردگار!!

به جلال و جبروت خودت سوگند...

خسته شده ام!

چندوقت دیگر باید بگذرد...

تا روی خوشی را ببینم!

درد دل...

شما هر جای دنیا که باشید من برای همانجا دلم پر می کشد

و لحظه هایی که دلم به درد می آید محتاج نوازشی هستم از سمتتان...

کاش اینقدر مرد بودم تا پشت کنم به این دنیا و رو به شما بایستم!!