و حالا لحظه ناب استجابت دعاست
حالا که چند دقیقه مانده تا اذان صبح سحرگاه بیست و یکم !
خدایا !
فرج موعودت را نزدیک بگردان که دیگر دلم دارد می پوسد از این همه ...
آن همه صدایم کردی و من نشنیدم
و یا خودم را به نشنیدن زدم
تو که مثل من نیستی !
و اینبار من...
هزار بار صدایت می زنم !
غصه های دلم ریز و درشت است...
حضرت پروردگار !
حضرت پروردگار!!
به جلال و جبروت خودت سوگند...
خسته شده ام!
چندوقت دیگر باید بگذرد...
تا روی خوشی را ببینم!
شما هر جای دنیا که باشید من برای همانجا دلم پر می کشد
و لحظه هایی که دلم به درد می آید محتاج نوازشی هستم از سمتتان...
کاش اینقدر مرد بودم تا پشت کنم به این دنیا و رو به شما بایستم!!
رمضان برای بعضی ها با استهلال شروع می شود
برای بعضی ها با بوی نعنا داغ آش رشته های افطار
برای بعضی ها با شیرینی زولبیا و بامیه هایی که چندسالی است درجه بندی می شود
برای بعضی رمضان شنیدنی است...
شنیدن آواز ربنایی که کاری ندارم چرا تلویزیون دو سه سالی هست پخشش نمی کند!
برای بعضی رمضان یعنی دغدغه چهارده ساعت گرسنه و تشنه ماندن
برای بعضی ها رمضان یعنی محدودیت گناه کردن تا لحظه افطار !!
من تافته جدا بافته از این جمع نیستم...
ولی نمی دانم چرا رمضان که می آید بیشتر دلتنگت می شوم
سر سفره افطار چه لذتی دارد اگر شما هم باشید
تا من همینطور که شما دعا می خوانید برایتان درد و دل کنم حضرت آقا...