منم و تنهایی و غربتم بین مردم این روزگار
منم و دردهایم که انگار تمامی ندارد
منم و دلخستگی از این همه روزمرگی
منم و پنجره فولاد و ایوان طلا
منم و نوای دلنواز نقاره خانه
منم و کاسه های طلایی سقاخانه
منم و دلم و دردام و چشمم و اشکام
شمایید و یک من ...
که سخت محتاج عنایت شماست...
قصه دلتنگی ما برای شما تازگی ندارد.
تمامی هم ندارد .
تا دیدارتان چیزی نمانده
اگر واقعا دلتنگتان باشیم.
کاش باشیم. . .