کبوتر جلد حرم

عاشقانه های یک زائر

کبوتر جلد حرم

عاشقانه های یک زائر

جمعه سوزی...

همه چهارشنبه آخر سال را جشن می گیرند

و من می خواهم جمعه آخر سال را همه اش غصه بخورم...

این همه جمعه گذشت و باز هم انگار خیال آمدن نداری!

بهاری که تو را نداشته باشد که بهار نیست...

خودت که نیستی کاش نگاهت را احساس کنم!!

نظرات 4 + ارسال نظر
حورالعین جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:55 ب.ظ http://3gholooha.persianblog.ir

کمکم زمان آمدنت دیر میشود.
سرباز سینه زنت دارد پیر میشود.


الهی عجل فرج مولانا.

آمــــــــــــــــــــــین

تارا دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ق.ظ http://mygodandme.blogfa.com

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...





من که روم نمیشه بگم اللهم عجل لولیک الفرج...
وا۳ خودم متاسفم.

فرناز پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ق.ظ http://www.charkhrisak.blogfa.com

چقدر عنوان رو دوست میداشتم !
جمعه ی آخر سال رو ارزون از دست دادم ... عزیزم هنوز چشم به راه من ست

پگاه شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://pegah71.blogfa.com/

ای مضمون آب وآینه ،

ای نجابت سبز،

ای رایحه صبح ،

خورشید رو به تو نماز می گذارد

ومهتاب بر بوریای ساده تو به تمنا می نشیند.

ای بلندای قامت سپیده !

ای مفهوم سبز ولایت !

ای زهره !

ای زهرا!

ای صداقت محمد

ای زبان علی

ای اسطوره مهر



سلام بر صورت نیلی

سلام بر پهلوی شکسته

وسلام بر خسوف غمگینا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد